Saturday, January 27, 2007

 

قورباغه ي دهن گشاد

توي يه جنگل بزرگ، يه قورباغه ي دهن گشاد زندگي مي كرد كه جلوتر از دماغش رو نمي ديد و دائم در حال دست انداختن ديگران بود. يه روز تو جنگل راه افتاد و سرخوش و قور قور كنان رسيد به آقا شيره. دهن گشادش رو تا انتها باز كرد و در حاليكه ته حلقش رو هر كور مادرزادي مي تونست ببينه، از آقا شيره پرسيد: آقا شيره، واسه ناهار چي مي خواي بخوري؟ آقا شيره هم كفت: مي خوام يه آهو شكار كنم. و قورباغه ي دهن گشاد، باز دهن گشادش رو باز كرد و گفت: بخور بخور
فور باغه ي دهن گشاد رفت و رفت و رفت، تا رسيد به آقاي زرافه. باز با دهن گشادش از آقاي زرافه پرسيد: آهاي آقا زرافه، تو واسه ناهار چي مي خواي بخوري؟ آقاي زرافه هم جواب داد: مثل هميشه سر شاخه هاي تازه درختها رو. و قورباغه ي دهن گشاد هم مثل هميشه با دهن گشادش گفت: بخور بخور
قورباغه ي دهن گشاد به راهش ادامه داد تا رسيد به آقا ماره و ازش پرسيد: اوهوي آقا ماره، تو واسه ناهار چي مي خواي بخوري؟ و آقا ماره يه نگاه خريدارانه اي به سراپاي قورباغه ي دهن گشاد انداخت و گفت: قورباغه ي دهن گشاد!!! قورباغه ي دهن گشاد در حاليكه قلبش افتاده بود تو تنبونش، آب دهنش رو قورت داد و لب هاش رو غنچه كرد و گفت: بخور بخور

پ.ن.: قورباغه ي دهن گشاد: اوهوي امريكا، تو واسه ناهار چي مي خواي بخوري؟
امريكا: كشوري كه هسته اي شدن رو حق مسلم خودش مي دونه!ا
و قورباغه ي ما ياد نگرفته بود لب هاش رو غنچه كنه، در نتيجه ... ا

Saturday, January 06, 2007

 

سرماخوردگي و يقين پيداكردن

يكي از همكارامون بعد از چند روز غيبت، با دماغ قرمز و فين فين كنان سر كار حاضر شد. معلوم بود كه سرماي سختي خورده. گفتيم خدا بد نده، چي شده؟ گفت هم سرما خوردم و هم يقين پيدا كردم. ما كه همگي تعجب كرده بوديم، پرسيديم به چي يقين پيدا كردي؟ گفت به اين جمله ي قديمي كه مي گه : مردم مجرد، مثل آقاها زندگي مي كنند و مثل سگ مي ميرند، و مردم متأهل مثل سگ زندگي مي كنند و مثل آقاها مي ميرند !


This page is powered by Blogger. Isn't yours?